۱۳۸۹ آذر ۹, سه‌شنبه

زلزله 2

سال 73 يا 74 بود. يادمه كه شب را خونه عليرضا اوليايي تو ايستگاه 4 زرهي بوديم. اون شب دعاي كميل داشتند و بعد از شام با چند تا از رفقا پياده برگشتيم سمت خونه. نمي‌دونم چه ساعتي كه بود رسيدم خونه اما خيلي خسته بودم. بعد از عوض كردن لباسا يه گوشه اتاق به پشتي لم دادم و كم كم چشام رفت رو هم. خواب عجيبي بود. واقعاً عجيب.
قسمت جالب خواب وقتي بود كه يه ستون بزرگ بتوني. از همون ستون‌هايي كه تو پاركينگ خونه‌ها هست و چارگوشه. از همون‌ها داشت به سمت ما مي‌اومد. 
خيلي بزرگ بود. خيلي. سطح مقطع ستون از سطح مقطع ديوار خونمون كه حدود 12 متر بر كوچه داشت و دو طبقه بود، خيلي بيشتر بود.
ستون با سرعت زيادي مثل يه مار كه به‌صورت خطي حركت مي‌كنه در حال ويران كردن خونه‌ها و بناهاي سر راهش بود و با همون سرعت به خونه ما رسيد. احساس كردم كه به گوشه ديگري از اتاق پرتاب شدم.

چشمامو باز كردم. حسابي عرق كرده بودم. لوستر بالاي سرم داشت مي‌فت و مي‌اومد. سراسيمه بلند شدم و رفتم داخل سالن. بقيه كه تو حياط خوابيده بودن داشتن مي‌اومدن تو ساختمون و چند دقيقه بعد از خونه اومديم بيرون.
همه تو كوچه بودن از آقاي ابروان و خانمش و امير و افشين گرفته تا خانواده چيناوه و شهبازي و حسين كويتي و بقيه. همه ريخته بودن بيرون. 
چند دقيقه كه گذشت و از گيج و ويجي در اومديم، خانما رفته بودن پيش همديگه و پچ پچ  مي كردن. آقايون بزرگتر هم بعد از سلام و تعارف خشك و خالي هميشگي برگشتن خونه. 
مونده بودن بچه‌ها كه چكار بكنن. يكي پيشنهاد داد فوتبال بازي كنيم و سريع يه جفت گل فني (نمي‌دونم تو تهرون بهش چي مي‌گن. منظورم همون دروازه‌هايي هست كه تو بازي گل كوچيك ازش استفاده ميشه) جور شد و مشغول شديم.
خانما هم بيكار ننشستن و يكي رفت زيلويي (بخوانيد زيرانداز) پهن كردن و بساط قليون كشيدن و سبزي پاك كردن راه افتاد.

نكته اين خاطره اينه كه ميشه هر تهديدي را به فرصت تبديل كرد. كي باورش ميشد كه روزي (يا بهتر بگم نصف شبي) بشه تو كوچه شش متري با اين‌همه همسايه جورواجور و بد اخلاق كه نمي‌تونن پرسه زدن يه پسر بچه تنهاي ده دوازده ساله را تو يه بعدازظهر كسالت بار تحمل كنند، فوتبال بازي كرد. اونم تا خود صبح. 
بعد از اون باز آروزي ما اومدن زلزله بود تا بلكه يه شب ديگه فوتبال بازي كنيم.


پي نوشت: اين پست را يكي دو روز بعد از پست قبلي نوشتم اما يادم رفته بود كه منتشر كنم.