۱۳۸۹ خرداد ۳۰, یکشنبه

حضرت آقا


شاه، كه معمولاً شاهنشاه خوانده مي‌شد، از چنان قدرتي برخوردار بود كه هيچ حاكم اروپايي هرگز در اختيار نداشت. اگر چه برخي شاهان روسيه، مانند پتر كبير، به آن نزديك شدند. قدرت و ثروت همگي از شاه ناشي مي‌شد و جان و مال همه در اختيار او بود. اختيار مرگ و زندگي هر يك از اعضاي جامعه، شاهزادگان و صدراعظم به پايين، اساساً در دست شاه بود. . . . اگر مردم شاه را به‌عنوان موجودي آسماني نمي‌پرستيدند، قطعاً او را نماينده خدا روي زمين و چند سر و گردن بالاتر از مردم عادي، از جمله پسران خود او و ديگران مي‌دانستند. . . . مشروعيتش مستقيماً از فر ايزدي گرفته مي‌شد كه خدا به او داده بود. بايد بر اين نكته تاكيد كرد كه شاهان ايران مشروعيت خود را از طبقه اشرافي و روحاني به ارث نمي‌بردند، بلكه مستقيماً از طريق فر ايزدي از خدا دريافت مي‌كردند. اين مفهوم سلطنت در دوره اسلامي به جا ماند و تعابيري مانند ظل الله و قبله عالم براي توصيف مقام شاه به كار گرفته شد.
همايون كاتوزيان محمدعلي، خلقيات ما ايرانيان، مهرنامه، ضميمه نقد و بررسي كتاب، شماره 2، ارديبهشت 89 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر