شاه، كه معمولاً شاهنشاه خوانده ميشد، از چنان قدرتي برخوردار بود كه هيچ حاكم اروپايي هرگز در اختيار نداشت. اگر چه برخي شاهان روسيه، مانند پتر كبير، به آن نزديك شدند. قدرت و ثروت همگي از شاه ناشي ميشد و جان و مال همه در اختيار او بود. اختيار مرگ و زندگي هر يك از اعضاي جامعه، شاهزادگان و صدراعظم به پايين، اساساً در دست شاه بود. . . . اگر مردم شاه را بهعنوان موجودي آسماني نميپرستيدند، قطعاً او را نماينده خدا روي زمين و چند سر و گردن بالاتر از مردم عادي، از جمله پسران خود او و ديگران ميدانستند. . . . مشروعيتش مستقيماً از فر ايزدي گرفته ميشد كه خدا به او داده بود. بايد بر اين نكته تاكيد كرد كه شاهان ايران مشروعيت خود را از طبقه اشرافي و روحاني به ارث نميبردند، بلكه مستقيماً از طريق فر ايزدي از خدا دريافت ميكردند. اين مفهوم سلطنت در دوره اسلامي به جا ماند و تعابيري مانند ظل الله و قبله عالم براي توصيف مقام شاه به كار گرفته شد.
۱۳۸۹ خرداد ۳۰, یکشنبه
حضرت آقا
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر