۱۳۸۹ مرداد ۷, پنجشنبه

افسانه شاسي بلند


سوارشان كه مي‌شوي، دلت مي‌خواهد هر چه چراغ قرمز سر راه است را رد كني و بي‌خيال دور و بري‌هايت، گاز بدهي! 
پشت فرمان‌شان، اطرافيانت كوچك به نظر مي‌رسند و شايد كمي افت داشته باشد پشت سرشان بماني و بزني روي ترمز؛ به هر حال شاسي‌بلند سواري و جاده و هرچه در آن است را كوچك و مبهوت خود مي‌بيني.  . . .

نمي‌دونم چه مرضيه كه بعضي‌ها دوست دارن تو شهر به اين شلوغي كه به طور معمول نمي‌شه با سرعت بيشتر از 40 كيلومتر در ساعت رانندگي كرد، ماشين شاسي‌بلند سوار بشن. اصولاً اين ماشين براي خارج از شهر و مناطق صعب‌العبوره، نه خيابان‌ها و كوچه پس‌ كوچه‌هاي شهر. 
در بعضي از كشورهاي اروپايي به دليل نسبتي كه بين نوع و قدرت ماشين و ماليات وجود داره، ماشين‌ شاسي‌بلند سوار شدن يه آرزوست. ايكاش اينجا هم بجاي ماليات‌هاي مضاعف گرفتن از مشاغل، سراغ اين غول‌هاي خيابوني مي‌رفتن و يه حالي هم به اون‌ها مي‌دادن.
.
.
.
.
چند روز پيش تو خيابون توجهم به يك ماشين هامر جلب شد. در بعضي از كشورهاي براي هامرسواري بايد مجوز گرفت اما تو ايران چي؟ 

۱ نظر:

  1. ای بابا... نگید این حرفا رو ! تا میاد نوبت ما بشه همه چی مجوز میخواد D: D:

    پاسخحذف